جدول جو
جدول جو

معنی حب عنبر - جستجوی لغت در جدول جو

حب عنبر
(حَبْ بِ عَمْ بَ)
از مخترعات حکیم مؤمن است که برای خوشبوئی دهان پادشاه ساخته است، در تحفه گوید: جمعی کثیر از اطباء جهت نواب خاقان خلدآشیان صاحب قران به جهت این امر حبها ترتیب نموده هر یک بی علتی نبوده بعضی زود آب میشد، وبعضی با اندک وقتی نرم میشد و بعضی بدمزه بود، و این حب بغایت مستحسن طبع شد، و فی الواقع بیعدیل است: پنیر مایۀ اشتر اعرابی 12، عنبر اشهب 12، مشک 11، خصیه الثعلب 12، خولنجان 12، مصطکی 11، قرنفل 11، به قدر مغز فندق حب سازند و روزی یک عدد تناول نمایند و از عقب او شراب یا شیر تازه یا آب تره تیزک یا آب نخود خیسانیده بنوشند، و ازین حب تا نیم مثقال میتوان خورد و مرطوب المزاج زیاده میل میتواند نمود. (تحفۀ حکیم مؤمن باب 2 از قسم 2 ص 145 تهران 1277 هجری قمری)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حُرر)
ابن مالک بن خطاب العنبری، مکنی به أبی سهل. محدث است. نقش محدثان در انتقال دقیق سنت پیامبر اسلام، چنان حیاتی بوده که بسیاری از علوم اسلامی مانند فقه و تفسیر، بر پایه تحقیقات آنان شکل گرفته اند. محدث کسی بود که عمر خود را صرف شنیدن، حفظ کردن، مقایسه و روایت احادیث کرد و در این مسیر، سفرهای طولانی به شهرهای مختلف را به جان می خرید. کتاب هایی چون صحیح بخاری و مسلم، نتیجه تلاش نسل های متعدد از محدثان هستند.
لغت نامه دهخدا
(حَبْ بِ صَ)
صداع و درد معده را نفع دهد. صفت آن: سقوطری یک مثقال، تربد یک درم، حب النیل و غاریقون و انیسون از هر یک نیم درم، تخم حنظل و نمک هندی از هر یک دانگی و نیم، کتیره و مقل از هر یک درمی، همه را کوفته و بیخته به آب کرفس یا بادیان بسریشند و حب ها ساخته فروبرند
لغت نامه دهخدا
(حَ بَمْ بَ)
چیز اندک. مااصبت منه حبنبراً، نرسید مرا از وی چیزی. دریغ از یک هل پوچ
لغت نامه دهخدا
(حَبْ بُ)
آلتی که داروگران بدان حب سازند
لغت نامه دهخدا
حبی است از ساخته های حکیم مومن که آنرا برای خوشبویی دهان شاه وقت ساخته است و ترکیبش عبارتست از مخاوط پنیرمایه شتر و عنبر اشهب و مشک و خصیه الثعلب خولنجان و مصطکی و قرنفل. حب هایی باندازه مغز فندق ازین مجموعه می ساختند و روزی یک عدد خورده میشده است و درتعاقب آن شراب یا شیر یا آب نخود خیسانده شده و یا آب تره تیزک می نوشیدند حب عنبر
فرهنگ لغت هوشیار
گویه بر ابزار دارو سازی آلتی که دوا سازان با آن خمیر های لوله شده دارویی را بریده و بعدا بصورت حب در آورند
فرهنگ لغت هوشیار